تصور کنید برای گشت و گذار و عبور از روزهای پر همهمه زندگی، به مناطقی خوش آب و هوا سفر می کنید، پس از آن شاهد دنیایی می شوید که به طور کامل با دنیای شما متفاوت است، دنیایی که گویی سوار بر ماشین زمان شده و به آن سفر کرده اید. دنیای متفاوتی را تصور کنید بدون آنکه خبری از تلفن و اینترنت و پرداخت قبوض به شکل الکترونیک باشد، خبرى از تیر چراغ برق و لوله کشى گاز و خانههایى سیمانى و تیرآهن نیست، حتى دوچرخه و موتور و ماشینى هم در آنجا نمی بینید. لباس هاى روستاییان همچون گذشتههاى دور است و براى کشاورزى و دامدارى هم نه از تراکتور استفاده مىکنند و نه هیچ وسیله دیگرى؛ بلکه همچون گذشتهها از لوازم سنتى استفاده مىکنند. جالب است بدانید اهالی روستای ایستا شناسنامه ندارند و جزء آمار جمعیتی ایران به شمار نمی روند.
روستای مذکور نام ایستا را به خود گرفته و به روستای ایستا معروف شده گویی زمان در آنجا متوقف شده است. ماجرای زندگی افراد در این روستا به زمان مشروطه و مجتهدى به نام میرزا صادق مجتهد تبریزى بر مىگردد، که نحوه زندگى مقلدانش هنوز هم به همان سبک باقی مانده است. جالب است بدانید در این روستا خبری از جشن تولد و ازدواج و عروسى و مدرسه و دبیرستان و کنکور نیست، و آموزش در این روستا به شیوه سنتی خود پابرجاست و بر همان رسم قدیمی، مکتب براى آموزش قرآن و شرعیات وجود دارد. زنان و دختران حق ورود به نزد مهمانان و دیگران را نداشته و تاکنون کسی زنان این روستا را ندیده است. مردم این روستا تاکید دارند که دلیل اصلی برای پرهیز از زندگی امروزی به دلیل تشابه آن به کفر می باشد. آنها معتقدند در اعمال پزشکی نیز اگر خون را از فردی به فرد دیگر تزریق کنند و به ادامه زندگی او کمک کنند این کار بدعت بوده و جایز نمی باشد و موجب بی برکتی خواهد شد.
این مردم به زیارت امان شیعه و مکه نمی روند زیرا لازم است از وسیله نقلیه استفاده کرده و یا از مرز عبور کنند. همچنین آنها اوقات شرعی نماز و ماه رمضان را با رویت خویش مشخص کرده و در زندگی به رویای صادقه اهمیت بالایی می دهند. آنها به شدت منتظر برای واقعه ظهور مهدی (عج) هستند و اعتقاد دارند که اکنون زمان آخر الزمان می باشد. این افراد برای سوگواری های خود هیچ مراسمی نمی گیرند و اهل هیچ نوع سیاستی نبوده و در هیچ اجتماع سیاسی شرکت نمی کنند. آنها هیچ یک از امکانات امروزی را قبول نکرده و در روستای آنها خبری از آب لوله کشی، گاز، برق، درمانگاه، ماشین آلات، وسایل ارتباطی و … نمی باشد.
نکته جالب در میان مردمان این روستا این است که آنها چندان مالکیتی بر روی اموال خود نداشته و هرگز بر سر مال دنیا با یکدیگر نزاع نمی کنند. هر زمانی که ملکی از آنها به تصرف دیگری در بیاید با او درگیر نشده و از مال خود چشم پوشی می کنند. برخی از افراد برای خرید مایحتاج خود مانند میخ، شیشه و .. به شهر طالقان رفته اما در کل آنها به کار نجاری و آهنگری خود مشغول می باشند. در میان این افراد هنوز هم کسانی هستند که بیش از 2 یا 3 بار به بیرون از محل سکونت خود نرفته و امرار معاش آنها تنها با فروش املاک موروثی در شهر تبریز و فروش گاو و گوسفند صورت می گیرد. در این روستا چند باری دیده شده که از تراکتور و لودر برای انجام امور کشاورزی استفاده شده و افراد این روستا در توجیه این کار گفته اند که به ناچار و به جبر از صنعت و ابزار جدید استفاده می کنند.
در این روستا افراد تمایل به خوردن غذاهای محلی داشته و اگر خوراکی چگونگی تولیدش مشخص نباشد و یا در تولید آنها از کود شیمیایی استفاده شده باشد به شدت پرهیز می کنند. استفاده از گوشت در این منطقه بسیار کم بوده اما در عوض آنها از لبنیات تولید خود استفاده می کنند. جالب است بدانید از مهمانان با چای پذیرایی می کنند و این در حالیست که خود از چای نمی نوشند. در این روستا ساخت خانه ها به هیچ عنوان از آهن و سیمان بهره نگرفته است و خانه ها تماما از درهای چوبی استفاده می کنند. آنها هیچ زنی را به محدوده روستای خود راه نمی دهند و از گفتوگو با زنها غریبه به شدت پرهیز می کنند!
ارسال دیدگاه